می دونی ؟ یه اتاق باشه . گرم گرم روشن روشن تو باشی منم باشم کف اتاق سنگ باشه سنگ سفیدتو منو بغل کردی که نترسم که سردم نشه نلرزم می دونی ؟ تو منو بغل کردی طوری که تکیه دادی به دیوار پاهاتم دراز کردی.منم اومدم نشستم جلوت بهت تکیه دادم دو تا دستاتو دور من حلقه کردی بهت میگم چشماتو می بندی؟.می گی : آره چشماتو می بندی بهت می گم : قصه می گی تو گوشم ؟ می گی : آره و شروع می کنی به قصه گفتن تو گوشم آروم آروم.قصه می گی یک عالمه قصه بلندو طولانی که هیچ وقت تموم نمی شه می دونی ؟ می خوام رگ بزنم رگ خودمو مچ دست چپمو.یه حرکت سریع یه ضربه عمیق بلدی که ؟ نه وای !!! تو که نمی بینی و نمی دونی که می خوام رگمو بزنم تو چشماتو


99 داستان عاشقانه تو ,؟ ,قصه ,کردی ,دونی ,گی ,می گی ,می دونی ,دونی ؟ ,چشماتو می ,منو بغلمنبع

غروب

یادمون باشه

داستان عاشقانه حلقه

خیانت در عشق

عشقتان را حفظ کنید

دل

گفتگو با خدا

مشخصات

آخرین جستجو ها

شیک گراف barbari autobar | باربری و اتوبار آشپزی جدید های روز سیستم های تصفیه آب خانگی و تصفیه آب صنعتی کاریابی بین المللی کارپیرا-نمایندگی آ.غربی-با مجوز رسمی از وزارت کار تم زیبایی کنکور ، دانلود سوالات کنکور اشپزی گناهان کبیره